شرمندم😔

ساخت وبلاگ

انقدر دلتنگم که دوست ندارم جز نوشتن هیچ کاری کنم ..اصلا برام مهم نیس که فردا امتحان دارم یا اصلا این ترم مشروط میشم یا ن ..

برام مهم نیست ک جسمم گرسنس یا سیر 

ولی خوب میدونم که روحم گرسنس؛ پُر ام از حرفایی که نزده ام ،پُر ام از ادمایی که بودنشون یه جور آزارم میداد و نبودنشون بدتر 

دلم یه کور سوی روشنایی میخواد تو این سیاهی مطلق .......

 

 

شرمندم😔...
ما را در سایت شرمندم😔 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoodnevis بازدید : 63 تاريخ : دوشنبه 5 اسفند 1398 ساعت: 0:26

من میگویم :

 ما برای آینده به مهندس احتیاجی نداریم به استاد ،وکیل ،کارگر و غیره هم نیازی نداریم ؛ما در وهله ی اول به دکتر و روانشناس نیاز داریم برای درمانِ جامعه ای پر از بیماران جسمی و روحی ...

 

 

شرمندم😔...
ما را در سایت شرمندم😔 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoodnevis بازدید : 42 تاريخ : دوشنبه 5 اسفند 1398 ساعت: 0:26

_خودمونیم حالا،اینهمه دلتنگی - ات برای کیه از چیه؟
+راستشو بگم؟
_آره
+بعضی وقتا فکر میکنم یه زن چهل ساله م که صبح زود بچه هاشو راهی کرده و حالا چشم انتظارشون ایستاده پشت این در.یه وقتایی اون دختربچه عاشق که فکر میکنه محبوبشو از دست داده و رابراه دلتنگ میشه.بعضی وقتا یه مادر،که نشسته گوشه ی دنج اتاقش و غصه میخوره که همه از یادش بردن.
من همه کس میشم و درعین حال هیچکس نیستم..シ 

 

 

 

شرمندم😔...
ما را در سایت شرمندم😔 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoodnevis بازدید : 98 تاريخ : پنجشنبه 29 فروردين 1398 ساعت: 13:29

اوایل بهمن ماه است .. میگویند هوا این موقع سال سرد است .. دروغ می گویند .. گرم است ..خیلی گرم .. مینشینی رو برویم دستت را در میان موهای اشفته ام میکشی چشمانم میسوزد ..اکنون چند ساعتی است دست هایم را گ شرمندم😔...ادامه مطلب
ما را در سایت شرمندم😔 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoodnevis بازدید : 84 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 10:45

من زمستانم ..!

با همان قلب منجمد و سرما زده ی همیشگی ..

ولی این بار!

کوله باری به دوش

کوله ای که ارمغانش تک تکِ برگ های پاییزی کوچه های این شهر است

همان برگ هایی که قدم های پاییزیمان مُهر خاطرات را به رویش هک کرده است

آورده ام برایت ..که جا کنی لای همان خاطرات همیشگیمان ..

که بر زمین نماند ..

پژمرده نشود ..

و عابران بی توجه ،زیر قدم های سردشان لگد مالش نکنند ..

 

 

شرمندم😔...
ما را در سایت شرمندم😔 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoodnevis بازدید : 75 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 10:45

سکوتِ نیمه شب به دلم بغضِ با تو بودن داشت نشانه های غُروبت مجالِ دیدن داشت  تو آن یگانه ستاره به آسمانِ دلم  به من بگو که چه کس اِذن با تو بودن داشت؟! تویی غذای صبح و ظهر و نیمه شب گاهم بگو چگونه که ب شرمندم😔...ادامه مطلب
ما را در سایت شرمندم😔 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoodnevis بازدید : 100 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 10:45

نزدیکه صبح است و من باز هم به عادتِ هرشب قلم به دست گرفته ام..

نوشتن همیشه آرامم میکند

میدانی!

امشب میخواهم کمی دیوانه تر بنویسم ..

کمی پریشان تر،

و شاید هم کمی غمگین تر ..

پریشان مثل موهایش،

و غمگین مثل ......

آه مگر غمگین تر از چشمانش هست؟!

بگذریم ! امشب حتی نوشتن هم آرامم نکرد ..

 

 

شرمندم😔...
ما را در سایت شرمندم😔 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoodnevis بازدید : 78 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 10:45

ادم های دلتنگ منزوی نیستند ..!

انزوا نتیجه ی یک انتظار طولانی،

         یک صبر بیش از اندازه ،

                      گریه های یواشکی،

                                    امید های واهی

                                           مرورِ گاه و بی گاه خاطرات 

و ساعت ها خیال پردازی و فکر کردن به حرفاییست که قرار نیست

هیچ قت گفته شود ..

 

شما بودید منزوی نمیشدید؟!

 

 

شرمندم😔...
ما را در سایت شرمندم😔 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoodnevis بازدید : 91 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 10:45

میدانی رفیق !

دلم یک خوشحالی غیر منتظره میخواهد ..

مثل سورپراز شدن موقع گرفتن هدیه ی تولد ..

یا مثل خبر عروسی صمیمی ترین دوستت

یا حتی یک مسافرت خانوادگیه چند روزه 

اصلا کمی توقعم را پایین بیاورم ،،

مثل بارش اولین برف زمستانی

یاحتی شنیدن صدای نواختن موسیقی از پشت پنجره های اتاق 

اصلا همه ی این ها را کنار بگذاریم یک جفت پا هم باشد که همقدم کوچه های تنهاییم شود کفایت می کند ...

 

 

شرمندم😔...
ما را در سایت شرمندم😔 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoodnevis بازدید : 84 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 10:45

آدم ها چه زود تغیر میکنند!

یادم می آید آن اول ها، اوایل دوره ی نوجوانی ام 

با هر ابراز علاقه ای از طرف جنس مخالف ساعت ها در رویاهای دخترانه ام غرق میشدم، حتی گاهی در رویاهایم خودم را صاحب شوهر و فرزند میدیدم و از زندگی سراسر عشق خیالی ام غرق در ذوق و شعف میشدم ..

اکنون خیلی از آن زمان گذشته است اما من دیگر آن دخترک احساسی و رویا پرداز دیروز نیستم ..

نهایت در جواب دوستت دارم های یک جنس مخالف لبخندی بزنم و با تشکری خالی از هرگونه احساس به شیفتگی چشمانش پایان دهم ...

 

 

شرمندم😔...
ما را در سایت شرمندم😔 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khoodnevis بازدید : 64 تاريخ : پنجشنبه 18 بهمن 1397 ساعت: 10:45